طلای نابم تویی دیده پرآبم تویی
مست و شرابم تویی
هند جگرخوار شدم
مست نگاهت منم دیده به راهت منم
عاشق و دلدار شدم
از همه کس تا که خسی
سبزه و پر آب شدم
مست شدم
خوار شدم
عاشق بی تاب شدم
زهر منم
درد تویی
در طلب آب شدم
عفو مرا
عفو مرا
عاشق بی تاب شدم
من عطشی دارم اگر
سر بنهم تا که برآن
دیده گشایم به زمان
روز ازل تا به گمان
از دل و جان با دل آن
گریه کنان...
گویم همان...
عاشق و دلدار شدم عاشق و دلدار شدم
ZibaMatn.IR