زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

هرصبح برای یک مرد غریبه آیت الکرسی می خوانم.
بازدید فضای مجازی اش را چک می کنم؛
مبادا خواب مانده باشد و دیر به سرکار برسد.
هربار عطر خورشت قیمه در خانه می پیچد به یاد همان غریبه می افتم.
یادم مانده است آن غریبه هنگامی که غریبه نبود، چه علاقه ای به این غذا داشت.
عکس های صفحه شخصی اش را دنبال می کنم.
تار موهای سفیدش را می شمارم و قلبم به ازای هر یک تار سفید جدید به درد می آید.
غصه ی گود شدن زیر چشم هایش را می خورم؛
دلشوره وعده های آماده ای که این روزها می خورد درگیرم می کند.
ساعت پست هایش را که می بینم ناراحت بی خوابی اش می شوم.
بعد از اعلام تعداد قربانی های کرونا راس ساعت دو بعد از ظهر، نگرانی حواس پرتی و رعایت نکردن هایش تمام وجودم را می گیرد.
هرگاه خبر برد پرسپولیس را از سر و صدای همسایه کناری می شنوم، لبخند می زنم که بی تردید او هم از این خبر خوشحال است و امشب با لبخند به خواب می رود.
گاهی که دلم برایش می لرزد و احساسی کهنه سرباز می کند تا درگیرم کند؛ احساس گناه سایه می اندازد روی تمام روزمرگی هایم.
او یک غریبه است.
هم دل می داند؛
هم عقل؛
اما او یک غریبه ساده نیست!
او غریبه ی من است!
این را دل باور دارد؛
عقل توجیه می کند؛
و اسلام انکار..!

- کتایون آتاکیشی زاده
- نامه ای که از میان مشتش بیرون کشیده ام
ZibaMatn.IR

کتایون آتاکیشی زاده ارسال شده توسط
کتایون آتاکیشی زاده


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×