جسمم شده محتاج روانی که ندارم
عاشق شده ام با هیجانی که ندارم
سخت است نفهمد که شدم بنده ی لب هاش...
سخت است بگویم به بیانی که ندارم
یک دست به در دارم و یک جاده مقابل...
یک دست گرفته چمدانی که ندارم!
هر رهگذری درد مرا خواند....نفهمید....
باید بنویسم به زبانی که ندارم!
آخر به چه قیمت برسم تا تو و دنیات...؟!
وقتی که شدم غرق جهانی که ندارم!
دنیای من از نام و نشان پر شده....بد نیست...
گاهی بروم سمت نشانی که ندارم!
ZibaMatn.IR