حاضرم تموم غم هایی که دوست داری رو یک تَنه گردن بگیرم ،
اما لحظه ای احساس نکنی که هیچ چیز خوب نیست،
ببین تو حق داری خسته بشی ،
کم بیاری ،
داد بزنی ،
گریه کنی ،
زجه بزنی ،
اما حق نداری حس کنی هیچی بدرد نمیخوره.
چون هنوزم یه سری چیزا و آدم ها ارزشش رو دارن…
مگه نه؟
مثلا خودِ من؛
اینجا منتظرت وایسادم تا حالت از بد بودنِ مطلق در بیاد و بدوم بیام سمتت.
نه اینکه بگم میخوام تو روزای بدت تنهات بزارم و برم دنبال خوشیم.
فقط میخوام یکم شرایط آروم تر بشه تا بتونم بیشتر وجودم و در اختیارت بزارم.
همیشه بهت میگفتم خستگی هات و میخرم.
حالا هم شبیه همیشه…
تو بفروش ،من میخرم.
من هر سختی ای رو به جونم میخرم اما تو احساس بد بودن نباید بهت دست بده.
قول میدی بهم هرجا کم آوردی پناهت من باشم؟
منم بهت قول میدم هرجا کم آوردم ،
امیدم تو باشی.
ZibaMatn.IR