در آفتابِ گرمِ یک بعدازظهرِ...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر معاصر
- در آفتابِ گرمِ یک بعدازظهرِ...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
در آفتابِ گرمِ یک بعدازظهرِ تابستان
در دنیای بزرگِ دردم زاده شدم.
دو چشمِ بزرگِ خورشیدی در چشمهای من شکفت
و دو سکوتِ پُرطنین در گوشوارههای من درخشید:
« نجاتم بده ای کلیدِ بزرگِ نقرهی زندانِ تاریکِ من،
مرا نجات بده!»
« مرا به پیشِ خودت ببر،
سردارِ رؤیاییِ خوابهای سپیدِ من،
مرا به پیشِ خودت ببر!»
ZibaMatn.IR