در مکتب عاشقی شاگرد نو پایم هنوز در میان حرفهایم غرق غم بی تاب و شیدایم هنوز.!
در سینه ام عشق پنهان نهفته ام مانند ابر بهار گریه پنهانم هنوز .
میرود عمر گرانم مثل قطاری سوی عاشقی!!
من مانده ام در واگنی بهر تماشایم هنوز
سخن در دل زیاداس اما آرام ترین دختر جهانم هنوز.!
لرزش دست و دل و چشم من همان عاشق شیدایم هنوز.
حکم اعدام ب پای دار بی گناه و خلسه ب ره بیدادم هنوز.
لبخند به لب و در بازی سرنوشت یک بازیگر ماهرم هنوز ...!همانند دختری کوچک پی رویاهایمم با تو غرق تماشایم هنوز .مرد من مرد می آید.! هربار اما شاخه گلی خشکیده از انتظار دارم هنوز. ب یاد شب های عاشقی در پی عشق کنارش من همان شاگرد نو پایم هنوز...!
ZibaMatn.IR