منم تنها ترین تنهای بی کس
بیا عشقم به فریاد ، دلم رس
بیا که هرچه گویی لایقم من
غزل بانوی شعر دفتر من
بیا نشکن تو قلب خسته ی من
توبشکن آن سکوت بسته ی من
بمان پیشم نرو هرگز عزیزم
کنارِ این دل بشکسته ی من
همه شب دل اگر به شعر می کوبد
از رنج و غمش به یار می گوید
چون او یار را بی قرار می بیند
از دو چشمی در انتظار می گوید
یا رب من من را عزیز برگردان
حتی شده وحشی و مریض برگردان
ZibaMatn.IR