می آیی؛ شهر با تمام هرچه که هست، می رود! سلام می دهی؛ هفت «سین» می روید از «حال» پنجره ها! صدایم می زنی؛ اسمم ترانه می شود بر لب کودکان گل فروش! می خندی؛ هزار دختر، از کوچه تا آفتاب می رقصند! مرا می بوسی؛ و شاعر می شوم! سیامک عشقعلی
عکس نوشته می آیی شهر با تمام هرچه که ه...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.