اسیر
آهوی چشم هایت
میگویم باران:آسمان میبارد میگویم بهار:شکوفه لبخند میزند میخواهم نام تورا بر زبان بیاورم؛زبانم میگیرد.
شب می شکند؛
در تاریکی نور نیست، درروشنایی نور نیست، اما روی ماهت فضا را منور کرده است. ازدور ترین نقطه آسمان، مهتابی بایداز صحرا،صخره
و سنگ دلت بگذرم تا آهوی چشم هایت اسیرم شوند
ZibaMatn.IR