بهارصداقت
در سکوت کدام چشم
در نجوای کدام کلام
درشعله های کدام فریاد
بهارصداقت پیداست؟
آنجاکه مهتاب چشم انتظارآفتاب است
آنجا که پرستوها بابال های خسته آرزوی خواب دارند
آنجاکه ماهیان تشنه آب میخواهند
آنجاکه غزالان صیدشده آرزوی شکار دارند؟؛
ومن ازکوچه های یاد میگذرم
در آوازباران درگلوی ناودان ها
درآسمان در پرواز مرغکان دریا
درقصه های مادربزرگ
در رویاهای کودکی
باتردید
عبور میکنم؛
شاید شبی کوچه های یاد
از غوغایم خالی شوند
ومن درخاموشی،دَم فرومیبندم
وکوچه ها برایم مرثیه میخوانند
شاید من در بهاری، سبز ظاهرشوم
ودرکوله بارشادی
جوانه زنم
شکوفا شوم
آنجاست که مهربانی برمن بوسه میزنند
ومن برای
طلوع بهار صداقت
همچنان
در کوچه یاد انتظار می کشم.
-سپیده اسدی -مهربان
ZibaMatn.IR