هردفعه که به گوشیت زنگ زدم اشغال بود میگفتم حتما داره حرف میزنه نگو دلت جای دیگست و من خبرندارم دوروز ازت هیچ خبری نداشتم دوروز تموم شب وروزم یکی شده بود گریه میکردم اشک میریختم ولی تو نبودی که بغلم کنی و بگی گریه نکن من هستم ازهرجایی که خواستم بهت پیام بدم دیدم بلاکم باگوشی یکی دیگه نگاه کردم دیدم واسه همیشه برای یکی دیگه شدی دیدم روپروفایلت عکس خودتوکناراون گذاشتی هیچ کاری نتونستم بکنم دیرشده بود دیرفهمیدم که چه بلایی سرم اومده دیرفهمیدم که این لباس سیاه لعنتی تاآخرعمرمیشه رخت تنم نفهمیدم چجوری تابه خودم اومدم دیدم نزدیک صبح وباهمون لباس سیاه توخیابون دارم دنبال تومیگردم نفهمیدم چیشد که غش کردم وافتادم ازاون روز دیگه من من نشد یادته همیشه بهم میگفتی شبت پرازمن بعدتو دیگه هیچ شبی قشنگ نشدواسم شدم یه مرده متحرک که فقط نفس میکشه بایه مشت خاطره هرکی میاد نزدیکم هرکی میگه دوست دارم نمیتونم باورکنم نمیتونم کنارکس دیگه ای باشم همش فکرمیکنم خوابم میگم برمیگرده میاد دروغ مال یکی دیگه شده ولی تابه خودم میام میبینم چندسال گذشته ومن تنهام بین این همه آدمی که دم به دقیقه تورویادم میارن بهم میگن بزرگترین اشتباهمی من دلم تنگه شده یه بار دیگه حتی به دروغ بگی ک دوسم داری اخه میدونی دروغاتم واسم قشنگ بودحیف که دیگه برنمیگردی
نویسنده:مائده حق ویردی
ZibaMatn.IR