اوج دغدغه
دوباره زد به سرم تا بهانه ام باشی
مسیر صبح امید و نشانه ام باشی
به جای زمزمه های نهفته در گوشم
سرود و نغمه تار و ترانه ام باشی
اجازه می دهی آیا به رسم همراهی-
به اشتیاق دلم روی شانه ام باشی؟
کبوترانه تر از آرزوی خوشبختی
هوای بال و پر و آشیانه ام باشی؟
شکسته قامت این کوله بار سنگینم
که اوج دغدغه آب و دانه ام باشی
مرا به آتش حسرت کشیده چشمانت
که شعله شعله سوزم زبانه ام باشی
♤♤♤
✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR