اگر تو، درد عشقی، من عاشقی شیدایم
اگر تو باده ی عشقی، من از ساغر نگاهت مست و رسوایم.
...
اگر تو، گلی، من پروانه ام
می نوشم شهد شیرین تو را،
عشق و دلداریت را.
...
اگر تو، باغ خشک و زردی،
من باران اشک بر سرت می بارم،
از برای سرسبزی ات.
...
اگر تو، بهشت برینی،
منم مفلس بی چیزی
اگر تو، جهنمی
منم چون گنه کاری، سراغت می آیم و می مانم
و می سوزم در آتشت.
...
اگر تو، بادی، طوفانی،
بیا، و بگذر از خاک و باغ و تختم.
...
اگر تو، موجی، منم دریا
رقص زیبای زریان را
شعله کن و در جانم، روشن و فروزان کن.
...
اگر تو، خاکی، مرده از بی بارانی
منم شرشر باران، می ریزم بر جان و تن تو
اگر تو، سرزمینی، اما بی نام و نشان
منم نام و نشان تو.
...
اگر تو، هم چون من عاشقی
بیا تو هم، من شو
با رنگ و بویم بمان
بیا و هم آهنگ شو
اگر بوئی نبردی، تو از عشق و دلداری
بشنو صدای من را که آهنگ زندگی ست.
شعر: آویزان نوری
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR