امشب قلبم عمیقا درد میکرد ، انقدری که رگه های درد در بند بند وجودم رخنه کرده بود ، این درد برای امروز و دیروز نبوده انگار سالهاست با من هست ! فقط مشکل اینجا بود که دلیل اش و پیدا نمیکردم ...
من راه های مختلفی و در زندگیم برای رسیدن به هدفهام و مطلوب های ذهنم رفتم ، خیلی وقت ها آسیب دیدم ، خیلی وقت ها باعث پیشرفتم شدن و تجربه هایی که به دست آوردم باارزش ترین های زندگیم محسوب میشن . اما همیشه چیزی درونم آزارم میداد و اجازه لذت بردن کافی از دستاورد هام و بهم نمیداد! من دلم میخواست اگر من حالم خوبه همه حالشون خوب باشه ولی نشدنی بود خیلی وقت ها آدم ها از حال خوب تو ، حالشون بد میشه ! حتی کسایی که خیلی دوسشون داری و این امر انکار ناپذیره ! خیلی وقت آدمها انقدری که تو خوب میبینی خوب نیستن و زمان به بیرحم ترین حالت ممکن این و بهت ثابت میکنه ! این مدت شاهد اتفاقات مختلفی در زندگیم و بودم و در این لحظه شیشه قلبم از گذر همه این اتفاقات کوچیک و بزرگ ترک خورده ولی خوشحالم که جرائت حذف اتفاقات ، حرف ها و از همه مهم تر آدمها رو در ذهن و زندگیم پیدا کردم !
✍️فاطمه مجد
روزنوشت
ZibaMatn.IR