زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.0 امتیاز از 1 رای

احساس میکنم طعم تازه یی
از میوه های نارس تو
در باغ وجودم
جوانه کرده
و من در اینجا سخت گله مندم
می خواهم بروم
،اما کجا؟
چند فرسخ دور تر از اینجا.
نمیدانم فقط میخواهم بروم
تا گلی را به باغبان هدیه کنم.
اما کدام باغبان، نمیدانم،
شاید خل شدم. شاید نمی توانم زندگی در پشت پنجره ی تنها را تحمل کنم.
شاید نمیخواهم چیزی را برای کسی باز گو کنم.
شاید خیال میکنم وسواس فکری در وجود من
از بودن هر روز تو در اینجا سخت گله مند است.
و من این گله ها را دوست ندارم
حالا چه کنم مگر می شود کارش کرد
خیال میکنم به خواب عمیق فرو رفتم
به دور دست ها نگاه میکنم
که شاید تو را در یک جمله ای درد ناک و زیبا که تا بحال کسی نشنیده باشد.
خلاصه کنم.
و کتاب را ختم کنم
اما: مگر میشود از آن لبخند بغض آلود که دائم از مقابل چشمانم عبور میکند.
دیگر نتوانم چیزی بگویم .....

عزیز حسینی
ZibaMatn.IR

عزیزحسینی ارسال شده توسط
عزیزحسینی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن