درسینه نهان کردم راز دل ویرانم تا کس نشود آگاه از حال پریشانم هر چند گریزی نیست ازتیر بلای تو من باز به شوق تو هر روز غزل خوانم مشتاقم و مهجورم بی خوابم وآشفته یارب نظری فرما بر مستی وحرمانم اعظم کلیابی بانوی کاشانی
عکس نوشته درسینه نهان کردم راز دل ویرا...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.