باز هم شعری دگر در وصف عشق
یک زمستان ، عشق بازی تا دمشق
فاطمه ، چون بدر زیبا در جهان
جان ما را می برد هفت آسمان
چون که زینب پا در این دنیا نهاد
پایه ی ظلم و ستم ، از پا فتاد
روز میلادش که فخر عالم است
بر تمام درد عالم ، مرهم است
زینب آن بانوی پاک عشق و دین
هر زمان آرامشی بر مؤمنین
فاطمه چون گوهر پیغمبر است
او درون یک نظر ، پیغمبر است
زین سبب شد روز مادر، مهربان
مادرم ، صد بوسه بر دستانتان
حضرت مادر ، تویی دلبر ترین
روزهای سخت ، شد یاور ترین
مهر مادر را به دل ، زیور ببین
گر نداری، جان خود پرپر ببین
گر که مادر خفته در اعماق خاک
روح او شاد و نگاهش پاک پاک
مادرت مانند دریا ، عاشق است
او شبیه عطر گلها، عاشق است
گفت شاعر جرعه ای از شعر ناب
تا که باشد مهر مادر ، فتح باب
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
ZibaMatn.IR