تا پاک کنی از همه دنیا اثرم را
آتش زده ای دفتر شعر و غزلم را
تا پاک شود رد خیال من از این عشق
تا شک نکند هر که ببیند خبرم را
خشکیده درختم که به امید تو گل کرد
آتش زده ای باغ گل پر ثمرم را
یک عمر نوشتم که برای تو بماند
افسوس نخواندی وندیدی هنرم را
چون شمع سراپا شده ام آتش سوزان
پروانه ام و سوخته ای بال وپر م را
امشب به خیالت زده ام باز تفال
بنگر غزل غصه و چشمان ترم را
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR