غم دل با تو بگویم که خریدار منی
تو شفابخش دل عاشق بیمار منی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
وداع نکرده جدا میشوم من از کویت
از آیه های وداع تا همیشه بیزارم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
بعد تو با درد تنهایی نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم بودنی اجباری است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
بعد تو با درد تنهایی نمی آیم کنار
زندگی بی تو برای من شبیه مُردن است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد ازرفتنت
چشمه ساران غزل با رفتنت خشکیده شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
میبوسمت حتی اگر شرعا حرام است
در دین من عشق تو فتوای کلام است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
خواستم جدی نگیرم حرف مردم را نشد
این جماعت حرفهای مفت راحت میزنند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
میبوسمت حتی اگر شرعا حرام است
در دین من عشق تو فتوای کلام است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
از تو چه پنهان دگر کم شده شور غزل
بس که نمک ریخته بر جگر م این بشر
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
خواستم جدی نگیرم حرف مردم را نشد
این جماعت حرفهای مفت راحت میخرند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
هرشب جمعه به یاد حرمت میخوانم
صد وده بار الهی به حسین بن علی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
باید از خاطر خود حذف کنم عالم را
این که در خاطر من هست فقط یاد شماست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
هرشب جمعه به یاد حرمت میخوانم
صد وده بار الهی به حسین بن علی
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...