متن بانوی کاشانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بانوی کاشانی
تکرار بعضی حرف ها زیباست
در چشم هایت زندگی پیداست
مثل نفس هستی برای من
عشق است که همواره نامیراست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
شهدشیرین شعر
پر از گریه شد سینه ها از غمت
پر از بغض شد کشور از ماتمت
تو رفتی دل گلعذاران گرفت
دل آسمان قلب ایران گرفت
تو رفتی وباران تمامی نداشت
و داغت غمی سخت برجا گذاشت
دل سنگ دنیا به سوگت نشست
دل آینه وار رهبر شکست
تو رفتی خوارج...
رازِدل درسینه پنهان کن مگو حتی به دوست
محرم تو هیچ کس جز، سینه ی غمبار نیست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
الهی شرمگینم روسیاهم
همانم که بدونت بی پناهم
بگو یارب که بخشیدی مرا باز
خودت گفتی که میبخشی گناهم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ویرانه شدم خانه ات آباد کجایی
کمتر بزن آهنگ غم انگیز جدایی
فریاد سکوت من دلخسته بلند است
اما نرسیده است به گوش تو صدایی
در می زنم آنقدر که دل را بگشایی
شاید که تو هم دل بسپاری به گدایی
شاهی و دلم مهره شطرنج دل توست
تنها تو...
یک قدم لطفا بیا نزدیک تر تا جان دهم
جان چه دارد ارزشی در پای جانان ریختن
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
باید کنم تمرین من این شاد بودن را
بانو فقط باشم فقط بانوی شادی ها
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ماه محرم تکیه تا آماده می شد
شور و شعوری در دل من زاده می شد
نامت که می بردم دلم آرام میگشت
با بیرق سرخت مرادم داده می شد
خانه سراپا تکیه بود و مادر من
آماده با چادر سیاهی ساده می شد
چادر سیاهی که برایم دوخت انروز...
من که شاعر نیستم اما نمیدانم چرا
تا تو را میبینمت انگار حافظ میشوم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
از ذهن همه ترانه را دزدیدند
شور و شر عاشقانه را دزدیدند
شادی و نشاط و عشق و ایمان و امید
آن معنی جاودانه را دزدیدند
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
هرگز تو را هرگز گناهت را نمیبخشم
توبی وفا تر از همه بودی نفهمیدم
لعنت به انها که وفا را یاد من دادند
من هرچه دیدم از دل خوش باورم دیدم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی