هرشب جمعه به یاد حرمت میخوانم
صد وده بار الهی به حسین بن علی
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
غزلهایم نشان ازعشق تو دارند باور کن
بیا با من فقط با من فقط با من فقط سرکن
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
اینجا کسی به فکر من زار خسته نیست
یعنی ڪسی مدافع این دل دلشڪسته نیست
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
عشق گاهی سخت وشیرین میشود چون هندسه
جبر دارد کسر دارد من از آن منها شدم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
اگر چه هست به عالم حسین بی همتا
غریب تر زحسن هم نیامده دنیا
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
دلخوش منم به بوی تو پیوسته و مدام
عالیجناب عشق تو را سایه مستدام
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
تکرار بعضی حرفها مثل تو شیرین است
من دوستت دارم و حرف آخرم این است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
حوای همیشه سربه زیری بودم
جان گفتن تو سر به هوا کرد مرا
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
چای نبات روضه ات را هر که نوشیده
از کوثر و زمزم یقینا چشم پوشیده
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
من دوستت دارم همیشه بر زبان دارم
این واژه را من تا همیشه دوست میدارم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
باید کنم تمرین من این شاد بودن را
بانو فقط باشم فقط بانوی شادی ها
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
من به عاشق بودنت شک کرده ام
فکر دیگر میکنم این عشق پاگیرم شده
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
چشم بد دور ازاین عشق که در سر داری
شوری چشم رقیب از نمک عشق شماست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...
چشم بد دور ازاین عشق که در سر داری
شوری چشم رقیب از نمک عشق شماست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی...