پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
جان ما را غم این کرب بلا خواهد کشتیا همین زمزمه و شور و نوا خواهد کشتنذر کردم که پیاده بروم خدمت دوستعاقبت حسرت این عشق مرا خواهد کشتاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
مهر تو از دلمیک لحظه کم نشداین اربعین گذشت...امسال هم نشد! دلتنگ صحن تانعمری سروده ام...نالایقم قبول! تاریک بوده ام...آغوش لطفتان گویا مرا نخواست...این کمترین هنوز،دلداده ی شماست! مظلوم کربلا! آقای خوب ما! ای کاش زودتر دعوت کنی مرا...دعوت کنی مرا تا شاعرت شوم...ای کاش سال بعدمن زائرت شوم! «سیامک عشقعلی»...
بیقرارم بیقراری های من دارد دلیلیک زیارت از تو میخواهم تورا جان جوادبهزاد غدیری...
☔️♡ یادمه بچه بودم، رفته بودیم زیارت، تو حیاط حرم بعد نماز مغرب، نشسته بودیم و منتظر بودیم امام جماعت بلند بشن برای نماز بعدی...یه خانوم درشت هیکلِ مُسِن اومد به زور خودشو کنار من جا کرد جوری که مچاله شدم تو خودم!مامان بزرگم گفت: چیکار میکنی خانوم؟! مگه نمیببنی بچه نشسته میخواد نماز بخونه؟!خانومه یه نگاه انداخت به من، گفت: بچه مگه نماز میخونه؟!- بله که میخونه!جواب نداد! مامان بزرگم هم سکوت کرد و چیزی نگفت...به هر حال خانومه زائر بود،...
من تو را لمس نمیکنممن تو را زیارت میکنم....تو بوی بهشت... نه تو خود بهشتی...️️️...
من تو را لمس نمیکنممن تو را زیارت میکنم....تو بوی بهشت... با خود داری...️️️...
یارا دلبر و دلدارا ماه جهان آرا میکشد عشق تو آخر سر ماراجانا سید و مولانا حضرت سلطانا تشنه ی تو هستم سید العطشاناجانم جانم به صدای نوکرات به دلای مبتلات به مسیر اربعین به نجف تا کربلاجانم جانم به شفای تربتت به پر علامتت به دلی که میتپه برای زیارتتیار بطلب سید و سالار بطلب خسته ام آقا به علمدار بطلبیار بطلب سید و سالار بطلب خسته ام آقا به علمدار بطلب...