شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
دوباره وقت دلتنگی دوباره عصر آدینهدوباره حرفهایی که شده آهی دراین سینهاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
آدینه به اشتیاق تابیدن تو ستیک دشت درانتظار باریدن توستیک باغ گل از نرگس و یاس ومریمسرمست از آن نگاه خندیدن توستدیدناعظم کلیابیبانوی کاشانی...
کاش می توانستم:دستان خسته ام را،به ردای سبزت برسانم؛و بگویم:چقدر با تو آشنایم من!کاش می توانستم:مهِ رویت را ببینم؛و آرام آرام،نگاه آسمانی ات را،نظاره کنم!زهرا حکیمی بافقی (کتاب آدینه ی انتظار)...
از جمعه ها آدینه ترچشم انتظارت در به درمن غرق در دنیای توتو از جهانم بی خبرهادی نجاری...
بامن قدم بزن ؛ غمِ آدینه بگذرداین روزهای تلخِ نهادینه ؛ بگذردبا من قدم بزن که دلم عهد کرده استدور از تو از رفاقتِ آیینه بگذرددست مرا بگیر به مِهر و رها مکنبگذار درکنار تو بی کینه بگذردمگذار این دوروزه ی دنیایِ دردخیزدر امتدادِ حسرتِ دیرینه بگذردزیبای من ! دروغ بزرگی ست زندگیوقتی بدونِ عشق تو درسینه ؛ بگذرد...
انتظارتکلیف آدینه ها...
دم آن بوسه ی....جمعه ی تو گرم...که شیرینی آن...اثری از غم آدینه ...برایم نگذاشت....!!!...
خدایا در این روز آدینهپناهمان باش و ارامش ، سلامتی سعادت و سرور قلبی را نصیبمان کن...