سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مایک عذرخواهی به خودمان بدهکاریمبرای تمام وقت هاییکه می دانستیم قدرمان را نمیدانند،اما باز محبت کردیممی دانستیم حرفمان را نمی فهمنداما باز گفتیممی دانستیم حقیقت را نمی گویند اما باز وانمود کردیم که باور می کنیمتا خجالت نکشندما به خودمان یک عذرخواهی بدهکاریمبرای تمام وقت هایی که سکوت کردیم مبادا آدمِ رو به رو، دلش چون ما بشکند......
یک روز که از خانه هایمان بیرون آمدیمسر تا سر شهر را گل باران کرده اندمردم می خندندکودکان می رقصندو به هم خوشبختی تعارف می کنندیک روز که از خانه هایمان بیرون آمدیمصدای خنده هایمان در آسمان می پیچدخدا ذوق می کنداز آسمان برکت می باردو برای هیچکس کم نمی آیدآنقدر برکت می باردتا هیچکس چشم بهداشته های دیگرانو نداشته های خود ندوزدیک روز حتما از خانه هایمان بیرون می آییممهربان ترآرام ترچشم و دل سیر ترشادتر من باور دا...
چه بخواهیم چه نخواهیمروزگار می گذردو ما نمی توانیم رو به رویتمام اتفاق های بد قد علم کنیمتا نیفتدتا بوده همین بوده!اما می شود خوب بودمی شود خوبی کردمی شود میان این همه سیاهیرنگی بود!تا بوده همین بودهو ما میان این تکراریا باید تسلیم شویمیا ادامه دهیمیا باید غم شویمیا باید شادی بیآفرینیم!انسی نوشت...
شکست خوردن و دوباره بلند شدن و ادامه دادن، کار آسونی نیست!حتی گفتن جمله های انگیزشی تاثیری نداره وقتی با همه ی وجود احساس می کنی دیگه دلت نمی خواد ادامه بدی!پس اگه بلند شدی، ادامه دادی، با زخم هایی که توی وجودت هست! اگه هنوز مهربون بودی وقتی نامهربونی دیدی!اگه باز تونستی لبخند بزنی به آدم هایی که سهمی داشتن تو شکست هایی که خوردی!اگه باز بخشیدی، باز بلند شدی، باز جنگیدی تو برنده ای حتی اگه هیچکس نفهمه توی وجودت چقدر کلنجار رفتی که اونی ن...
می گفت:«از امید گفتن تو این روزا، مثل گول زدن میمونه!»گفتم:شاید یکی گول خورد!خندید. بخاطرش بخشید. بخاطرش ادامه داد. بخاطرش تلاش کرد. این چرخه ی سیاه و ناامید رخت عزاشو درآورد، آب و جارو کرد، روزگار نفس کشید، دنیا جای قشنگ تری شد....
مایک عذرخواهی به خودمان بدهکاریمبرای تمام وقت هاییکه می دانستیم قدرمان را نمیدانند،اما باز محبت کردیممی دانستیم حرفمان را نمی فهمنداما باز گفتیممی دانستیم حقیقت را نمی گوینداما باز وانمود کردیم که باور می کنیمتا خجالت نکشندما به خودمان یک عذرخواهی بدهکاریمبرای تمام وقت هایی که سکوت کردیممبادا آدمِ رو به رو، دلش چون ما بشکند!انسی نوشت...
ممنونماز آدم هایی که در زندگی منچه کوتاه نقش داشتند، چه هستند هنوزاز آن ها که لبخند شدند، از آن ها که بغض شدندممنونم از تمام آدم هایی که آمدندتا من دنیا را زیباتر ببینمو رفتند، تا به دنبال زیبایی ها بروماز آدم هایی که حرف هایشان زخم بر دلم گذاشتتا یاد بگیرم هرکسی ارزش هم صحبت شدن را نداردو آدم هایی که بی حرف، وجودشان از باید های زندگی بودممنونم از آدم هایی که از دردهایممرحمی ساختند برای خودشانتا یاد بگیرم آنقدر لبخند بزنم...