شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
پذیرفتن واقعیت، سخت نیستپذیرفتن دلتنگیه که سخته!آنچه که مرا درد داده، عشق بودهو زخماش را سپاس دارم،وتنها چیزی را که از خدا خواستم اینه که،به من توانایی بدهکه تا لحظه آخر زندگیم، همینجوریعاشق باشم که همین الان هستمبرای این آنوقت زندگی را تحمل خواهم کرد.دوست داشتن رمز زندگیهو چقدر قشنگه!و چقدر، چقدر قشنگهکه هم درده هم مرهم..!...
دوست داشتن ، رمز زندگیه… و چقدر قشنگه… که هم ،درده هم مرهم!...
من زشتی ها را دیده ام، اما آنها را ننگریسته ام. به عزرائیل نمی اندیشم، به او افتخار خواهم داد که به من بیندیشد. و به او خواهم گفت تو پاداش من هستی، نه پایان من، چرا که مرگ برایم رهایی نیست، آغاز دیگری است.اگر مرگ را تولدی دیگر بدانیم، خواهم گفت که دست هایم دوباره نقاشی خواهند کرد و بار دیگر، بار سرنوشتی را که حماسه ی عشق را به تلخی و سختی، اما پرشکوه زیسته است به دوش خواهند کشید.تا در تولدی دیگر، دلهره ها و شادی های زندگی را تصویر کنند و ...
بانوی نور به نور پیوستایران درودی بانوی هنرمند پس از تحمل سه ماه بیماری در هفتم آبان ۱۴۰۰ به نور پیوست روحش در آرامش و یادش در تاریخ هنر ایران مانا...
در ارزیابی زیبایی عزیزانم، مرا با «زیبایی شناسی» مدوّن کاری نیست و در این نکته ی به خصوص است که باید اعتراف کنم، من آنها را با قلبم می نگرم نه با چشمانم.- ایران درّودی- در فاصله ی دو نقطه...
نخستین بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه چیز و همه کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی ها و تصاحب ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می کنم. این است نظام عشق؛ هیچ کس نبودن!...