سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
حریرِ دامنت را دوست دارم؛گلستان تنت را دوست دارم؛میانِ باغِ رویاییِ احساس،ترنّم کردنت را دوست دارم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
لبخند توتازه ام می کند!درست مثل ترنم شمعدانی هادر خنکای باران نوبهار.. ...
پدر جان مهربانمآجر به آجر ،ساخته می شوم وقتی پناه دست های امنتموسیقی مهربان عشق را به ترنم می آیند.بی تو،بن بستی می شوم در هزار توی رنج های خویشبی تو شکوه جهان،ویرانه ای است مسکوت و بی هیاهوباشی و بمانی پناهگاه همیشگی منروزت مبارک...
باز عالم و آدم و پوسیدهگان خزان و زمستان؛ خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نوروز و جشن شگوفهها را برگذار مینمایند....