متن دامن
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دامن
آسمونَه مه اِیا نور بارون ایکنه
کوچه ی شَوونه بَی نور خُش چراغون ایکنه خفته از حریر نازک مهتووه باغ
دیدَه نه مَلوسیِه ، ای خُفته حیرون ایکنه
سرو مفتون ایبویه بَی دیرَن رخسار مَه
بید مجنون ایبویه،گیسو پریشون ایکنه
فاخته هوهو ایکنه مِن لای شاخه یل
یا بیرون ایایه...
گُلسَرَت
چنان عطررُباست
که آنثیا
گلهای دامنش را
پرپر کرده
نمی ترسی
از هیچ چیز نمی ترسی!
جای گُل های دامنت
مین هم بکارند
باز هم بی پروا
می رقصی...
«آرمان پرناک»
حریرِ دامنت را دوست دارم؛
گلستان تنت را دوست دارم؛
میانِ باغِ رویاییِ احساس،
ترنّم کردنت را دوست دارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
غزل «دامن» 😊
جز پیش من پیش کسی دامن نپوشی
عشقم لباسِ باز و مُستهجن نپوشی
رسوا شدی ترشیدی از چشمم نبینی
لولو شدی چادر سر خرمن نپوشی
با خواهر دیوانه ات ابیانه رفتی
با دُکمه های باز ، پیراهن نپوشی
با آن کمر که امپراطورش شریف است
قبل از...
کاش !
جای برگ های پاییزی بودم
تا آخر یک روز نقش دامنت می شدم
با برگ یا بی برگ ،مهم ،دامن توست..........................
حجت اله حبیبی