سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
هرشب چشمانم را می بندم تا دوباره سفر کنم به همان روزیکه چشمانت را دیدم و زبانم، به لکنت افتاد شبیه خاکستر سردی بودم که روزی، ذره ذره وجودش آتش گرفته بود نگاهم را دزدیدم اما قلبم را نهچگونه می شود؟خورشید سرخِ رویت را از یاد برم؟ زمانی که دنیا هاله ی مرگیستکه با بی تو بودن تصمیم به نبودن دارمتکامل تنها در وجود قهرمانان نیست گاهی دلی شیدا می خواهد و معشوقی با چشمان مستعلیرضا نجاری (آرمان)...
درست وقتی کرم ابریشم فکر کرد که زندگیش تموم شده و فشار پیله اش در حال خفه کردنش است،پیله گشوده شد و شروع به پرواز کرد.سختیهای ما مثل پیله اند وجودشان برای تکامل لازم استنویسنده: عارف محسنی...
خودم را حذف کرده ام از گذشته، از تجربه های تلخ و شیرینی که داشتم، اما از گذشته ام پشیمان نیستم، تجربه ها، حتی تلخ ترینشان، سنگ بنایی بوده اند برای ساختن منی که امروز هستم.خودم را حذف کرده ام از زندگی خیلی ها، از ارتباطات خوب یا بدی که داشته ام، اما از هیچ رابطه ی تمام شده ای پشیمان نیستم، آدم ها حتی بدترینشان، تلنگری بوده اند برای ساختن هویتی که امروز دارم.خودم را حذف کرده ام از خودم، از خودی که قبلاً بودم، اما از کسی که پیش از این بوده ام -خ...
ما راهی را که انسان ماقبل تاریخ، در سیر تکامل خود پیموده است می شناسیم؛ و این از برکت بناها و آلات و ابزاری است که برای ما برجای گذاشته است و نیز در پرتو آثاری از هنر و مذهب و نحوه دریافت او از زندگی است که مستیقمأ و یا از طریق روایات در افسانه ها و اساطیر و قصه ها به ما رسیده است و سرانجام از طریق بازمانده روحیات اوست که می توانیم در آداب و رسوم خودمان آنها را باز شناسیم.به علاوه، این انسان ماقبل تاریخ تا حدودی هنوز با ما هم عصر است: هنوز انسا...
برای قطرهی باران تکامل یعنی افتادنپدر میگوید افتادن برای مرد چیزی نیست...