درخت بودن انتهای خوشبختی ست حتی اگر از شاخه هایت کبریت بسازند! . شاید وقت دلتنگی سیگارش را با دست های تو روشن کند.
رفتنش را دوست داشتم وقتِ خداحافظی، عمیق تر مَرا می بوسید .. !
وصیت کرده ام دفتر شعرم را بامن دفن کنند بین این سطر ها تنها جاییست که تو را بوسیده ام ...
از نگاهت مثل نسخه پزشک چیزی نمی شود خواند.. اما چشم هایت دوای درد من است..
با چشم ترک لب روس و موی باز با من نجنگ جنگ جهانی به پا نکن
خدایا کعبه من اینجاست ... جای خانه ات دور مادرم میگردم
چقدر... چقدر جای من... در بین کتاب های تاریخ... خالی ست...!!! بس که... با چشم های تو... جنگیده ام...
لباسِ گرم نمی خواهد این پاییزِ سرد تو هستی دلم قرص است ..
هی وعده می دهی به سرم شانه های او ای دل ، تو هم عجیب سر به سر من گذاشتی !