سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توستتا تو باشی نشوم خیره به لب های کسی!...
ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تودل می شکوفد گل به گل از دامن توجز در هوای تو مرا سیر و سفر نیستگلگشت من دیدار سرو و سوسن توآغاز فروردینِ چشمت، مشهد منشیرازِ من، اردیبهشت دامن توهر اصفهان ابرویت نصف جهانمخرمای خوزستانِ من خندیدن تومن جز برای تو نمی خواهم خودم راای از همه من های من بهتر، منِ توهر چیز و هر کس رو به سویی در نمازندای چشم های من، نماز دیدن تو!حیران و سرگردانِ چشمت تا ابد بادمنظومه ی دل بر مدار روشنِ ت...
❞خوب نگاه کن مرا...این چشم ها، تداعیِ نگاهِ تو در چهره ی من اند..دلواپس نباش،اینجا فراموشی معنا ندارد...بدرود قلبِ کوچکِ من...بدرود آرزوهایِ جامانده در کالبد عشق...آه ازین بغض بلاتکلیف،آه ازین خنده ی وامانده ی تلخ...یادت که نمی رود،قول دادی...قرارمان فصل رقصیدنِ برگهای رها...قرارمان به وقت دلبری ماه..به وقت خندیدنِ تو...❞...
من بهشتم همه در دیدن خندیدنِ توستتا تو باشی نشوم خیره به لب های کسی..️️️...