شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
گفتی: «کجا گشودم با غیر، لب به خنده؟»بگذار تا زبانم ای شوخ! بسته باشد...
دردهایمزبانم را جویده انددر اندوهِ دستهایمپاهایمفرو ریخته انداز برابر آینه عبور میکنمچقدر پلاسیده استگربه ی ملوس ِرویاهایم!...
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست می گریدپر از حرفم کسی اما زبانم را نمی فهمد...
شیبه بغض نوزادی که ساعت هاست می گرید پر از حرفم...کسی اما زبانم را نمی فهمد...