گفتی: «کجا گشودم با غیر، لب به خنده؟» بگذار تا زبانم ای شوخ! بسته باشد
دردهایم زبانم را جویده اند در اندوهِ دستهایم پاهایم فرو ریخته اند از برابر آینه عبور میکنم چقدر پلاسیده است گربه ی ملوس ِرویاهایم!
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست می گرید پر از حرفم کسی اما زبانم را نمی فهمد
شیبه بغض نوزادی که ساعت هاست می گرید پر از حرفم...کسی اما زبانم را نمی فهمد