سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بعد هجران تو از جان و جهان سیر شدم اول چلچلی ام بود زمین گیر شدم...
بی سبب نیست اگربی تو زمین گیر شدمکه خدا رحم کندبار غمت سنگین است.زهراغفران پاکدل...
شده آن را که تو خواندی به جهان یار ترینبا رقیبان بنشیند ، تو زمین گیر شوی ؟؟...
امسال هم گذشت، کمی پیرتر شدم از دیدنِ جهان شما سیرتر شدم هرقدر شاخه شاخه رسیدم به آسمان در خاک ریشه ریشه زمین گیرتر شدم ......
کار سن نیست که اینگونه زمین گیر شدممن به اندازه ی غم های دلم پیر شدم...
امسال هم گذشت، کمی پیرتر شدماز دیدنِ جهان شما سیرتر شدمهرقدر شاخه شاخه رسیدم به آسماندر خاک ریشه ریشه زمین گیرتر شدمگفتی به عکس های جوانی نگاه کندیدم رفیق…دیدم و دلگیرتر شدمرودم که در مسیر سراشیب زندگیدر پرتگاه عشق سرازیرتر شدمفرقی نداشت بود و نبودم برای توامسال هم گذشت و کمی پیرتر شدم ....
چه بیهوده اختراع شد سَم، شکنجه، تیغ، چوبهی دار ... وقتی یک خاطره میتواند نفست را بند بیاورد، زمین گیرت کند، تو را به گریه بیندازد، خونت را به جوش آورد ......
تو نباشی من از آینده ی خود پیرترماز خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترم...