او ماه بود؛ گاهی کامل و پرنور، گاهی زخمی و رنگپریده... اما این چیزی از ماه بودنش کم نمیکرد؛ ماه برای آسمان، همیشه ماه است.
میدانی عزیزم؛ تو مقصر هیچ یک از زخم های من نبودی! فقط کمی دیر رسیدی... من برای لمس شدن زیادی شکسته بودم.
هیچ کس نمی داند! من برای زنده نگه داشتن تو چند بار خودم را وسط میدان همین شهر به گلوله بستم...