پنجشنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
پرواز را طاووس ها هرگز نمی فهمند سرگرم خود باشی اسارت شکل می گیرد ...
تا آستان ایمنِ تو تا طاووس راهی دراز در پیش استبر آن عرشهی آراستهبه سایهی ابر و نیلوفر کهکشانتا رام و بیخیال بنشینیم وقصیدهی بلند دریا را بخوانیمتا بیتهای بلند موجها را به قافیهی کف تکرار کنیم و بخندیم...
اگه میخواى خوشبخت بشى…؛ با کلاغى ازدواج کن که دل داره!نه طاووسى که فقط زیبایى داره…!!!...
.دلمان می خواهد با نسیم سحریشاخه ای از گل یاسبوته ای از گل مریمبغلی از گل از گل سرخهمه را دسته کنیمبرگیریم و بسازیم سبدی از پر طاووس سپیدتا دهیم مژده بر آنان که در این بزم به ما پیوندند....