چراغها را خاموش کن...
نور نمی خواهم...فقط نگاهم کن...
برق نگاهِ اسفندیت مرا که هیچ,تمام شب را مچاله می کند...
تمام ماه های سال را به صلابه میکشد...
بهار تابستان و پاییز در مقابلت سرِ تعظیم فرود می آورند
آری تو یک اسفندی هستی پادشاه احساس ملکه ی زمستان