چهارشنبه , ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
✍🏼 شعر آغوش تقدیم به آغوش امن زندگیم، پدرم: آن جام بلورین، وسط حوض نشان بودچون آب حیاتِ گلی از شاخه رهان بودای مهر دلت رهزن غم در بغل نوراحساس در اندیشه ی تو، مهرِ وزان بودآغوش تو مفهوم عمیقِ ضربان بودآغوش تو آرام ترین جای جهان بودچشمان تو و رنگ فصیحِ طپش نورچشمان تو را روزنِ خورشید، نهان بوددستان تو دریای عمیق هنر و فندستان تو، چون بود هنرمند، روان بوداندوه تو و زمزمه ی ریزش بار...
آفتاب مهر بی مانند توبر سر و پای وجود لیلی اتبشکفانی قلب من با مهر خویشتا بمانی با همه بی میلی اتمن فدای چشم بیمارت شومای پدر، پر میکشد از جسم تودرد و رنج و غصه دوری مابشکفد نیلوفری در چشم تو 15 مارس 2018، اسپانیاrest in peace...
پنجشنبه استبه یاد همه آنهاییکه بین ما نیستندو هیچکس نمی تونهجاشون رو توی قلبمون پر کنهنثار روح پدران و مادران آسمانیوهمه گذشتگانمانبخوانیم فاتحه و صلوات...