پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اه ..داغی به سینه مهمان است تب این داغ سخت و سوزان استرنج و درد و غمم فراوان استآخر این قصه شرح هجران استپدر خوب من کجا رفتی؟پر پرواز، تا که وا کردیمرغ جان را زتن رها کردیقصد معراج تا خدا کردی!! عیش و نوش مرا عزا کردی. پدر خوب من کجا رفتی؟خانه بی تو چقدر غمگین استدرد هجرت عجیب سنگین استبعد ازاین مرهم غمم این است.قاب عکسی. که باتو تزئین استپدر خوب من کجا رفتی؟ای تو پیوسته با خداوندتکن دعایی برای فرزند...
✍🏼 شعر آغوش تقدیم به آغوش امن زندگیم، پدرم: آن جام بلورین، وسط حوض نشان بودچون آب حیاتِ گلی از شاخه رهان بودای مهر دلت رهزن غم در بغل نوراحساس در اندیشه ی تو، مهرِ وزان بودآغوش تو مفهوم عمیقِ ضربان بودآغوش تو آرام ترین جای جهان بودچشمان تو و رنگ فصیحِ طپش نورچشمان تو را روزنِ خورشید، نهان بوددستان تو دریای عمیق هنر و فندستان تو، چون بود هنرمند، روان بوداندوه تو و زمزمه ی ریزش بار...
آفتاب مهر بی مانند توبر سر و پای وجود لیلی اتبشکفانی قلب من با مهر خویشتا بمانی با همه بی میلی اتمن فدای چشم بیمارت شومای پدر، پر میکشد از جسم تودرد و رنج و غصه دوری مابشکفد نیلوفری در چشم تو 15 مارس 2018، اسپانیاrest in peace...
پنجشنبه استبه یاد همه آنهاییکه بین ما نیستندو هیچکس نمی تونهجاشون رو توی قلبمون پر کنهنثار روح پدران و مادران آسمانیوهمه گذشتگانمانبخوانیم فاتحه و صلوات...