شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
پنبه کرد زمین هر چه رشته بود آسمان...
پنبه آتش گرفتهای استقلب منکف مزنشعلهورش مکنباد را ببینچگونه درختان را دور میزندو سوی دلم میخزدکف مزنشعلهورش مکنقلبم رادر آتش این جزیره تاریخ بگذار تا بسوزدکف مزنشعلهورش مکنباد را ببینچگونه مرا در دهان گرفته و بر آب میرود...