متن گوش

ای کاش میشد شنبه‌ها رو
از بندِ شایدها درآوُرد
ای کاش میشد پنبه‌ها رو
از گوشِ بایدها درآوُرد...

اختیار همه ی
اعضای بدنمان را داریم،
الا گوشمان که نباشد...






شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی

تمام راه ها از برف پر شد
تمام گوش ها از حرف پر شد

بیا ای تو دلیل بودن من
دگر صبرم سر آمد ظرف پر شد

تا دندون دارید بخندید ، تا چشم دارید ببینید ، تا گوش دارید گوش کنید ، تا سالمید زندگی کنید ...
یادت باشه دنیا منتظر هیچکس نمیمونه ! به لبخند زدن ادامه بده ، یه روزى زندگى از ناراحت کردنت خسته میشه ...

‏یه نفر باشه که دلِ شنیدن داشته باشه ‏گوش رو که همه دارن

مردها آنچه را که می‌شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می‌سازند ، اما زنان از دو گوش وارد و از دهان خارج می‌کنند !

ناشنوایان گرچه نمی توانند با گوش هایشان بشنوند، اما با هزاران دریافت های قلبی صداهایی را می شنوند که ما شنوایان نمی شنویم.

تو تنهایی هاتُ بزار رو دوش من
صدای تو لالایی میشه تو گوش من