سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
علاجِ واقعه من بودمکه قبل و بعدِ خطر مُردمبرای بدرقه ات تا دربرای ساکِ سفر مُردم«آرمان پرناک»...
چمدان ات چه قدر جا دارد؟جا نداری دلِ مرا ببری؟چمدان ات چه قدر خالی ماندتا کجا تا چه وقت در سفری؟شعر من جا نمی شود امادر سکوت کتاب هایت، حیفباز بار اضافه شد دل منله شد اینجاست زیر پای ات، حیفصندلی ها فشرده تر شده درقفسِ تنگِ این هواپیماآسمان هم به سرفه افتاد ازنفَسِ تنگ این هواپیماکوچک است این جزیره از بالاارتفاع ات زیادتر شده است!می روی و به گریه می افتمچشم آئینه باز تر شده است...