شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
.گفتم دلم عشق تو را هر شب تمنا میکندخندیدی و بی اعتنا گفتی که بیجا میکندگفتم که امشب چشم تو خون بر دل ما کرده است گفتی که از این بدترش را صبحِ فردا میکند گفتم چرا چشمت کشیده خط قرمز دور من گفتی که دارد با تو تمرین الفبا میکندشاید نمیداند که این مصداق حق الناسیَستوقتی که موی بسته اش را پیشِ ما وا میکند دل میکُند نفرین سر شب جد و آباد تو را اما سحر خود را درآغوش تو پیدا میکند این داستانِ عشقِ ما باید شود ضرب المثل بشنو ز من ...
خواستم از عشقِ تو دوری کنم اما نشد کُلِّ خود را وقف مهجوری کنم اما نشد آمدم از پادگان عشق تو با یک فرارتا تَهِ سربازیَ ام دوری کنم اما نشد ترسَم این بوده نگاه تو نمک گیرم کندآمدم دوری از این شوری کنم اما نشد خواستم مثل رضا خان بر سرِ کشف حجاب دوریَ از این عشق را زوری کنم اما نشد آمدم تا خویشتن را نت به نت در چشم توچون علی در فیلم سنتوری کنم اما نشدخواستم آغوش استبدادیت را بشکنمانقلاب از نوع جمهوری کنم اما نشد خواستم این خ...
فال حافظ ندهد پاسخ دلتنگی من را حال من را فقط از حضرت پاییز بپرسید...
بی نوازش های من ، موی سر تو لَخت نیست در کنارت هیچ کس مانند من خوشبخت نیست گفته ای یاد تو هستم هرکجا هستم ولی من نباشی تا در آغوشم ،خیالم تخت نیست جان طلب کردی که عشق من به تو ثابت شودکار مشکلتر بخواه این کار اصلن سخت نیستخاکی و افتاده ای اما دلَ از عالم بَری پادشاهی مثل تو محتاج تاج و تخت نیستهر که آید سمت تو با ادعا رد میشودچشم تو واداده شکل و لباس و رخت نیست حال آن ماهی که بر خاکست شاید در قیاسمثل من دورَ از تو بد باشد ...
مرا هنگام رفتن در بغل کردی،ولی این کار دقیقا مثل بسم الله یک قصاب میماند...