هر بار می رسم به تو مقصد لحظه های من سنجاق میشوم به تو تن پوش عاشقانه ام
نبض نگاهت را به گل های دامنم سنجاق کرده ام از سایه ها که بگذری خواب هایت پر از سپیده ی صبح می شوند.
سودای سفر/ راه را سنجاق کرد زمان ایستاد راه رفت.
اجنه های رودخانه سنجاقم کردند وگرنه ماوایم دریابود