متن نبض
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نبض
درونم
موجی است که
هیچ ساحلی را نمی شناسد
می چرخد
در هزار چرخش بی پایان
مثل چشمی که
باز و بسته می شود
بی آنکه نگاهی بیاندازد
نه صخره ای
نه سکوتی
فقط تکرار نبضی بی حافظه
که خودش را
مدام
فراموش می کند
و من
آن قدر فرو...
شب که می شود
نبض ثانیه ها را
به عقربه های ساعت قرار
کوک می کنم
و به انتظار معجزه ای
از عشق می مانم
تا که در قعر آغوشت
ماوا بگیرم
مجید رفیع زاد
می دانی؟
هرگاه سینه ام سنگین می شود
تصویرت را در دست می گیرم و
خوب نگاهش می کنم
بعد از آن انگار نبضم تند تر می زند
آنقدر تند که تمام دویدن ها را پایان دهد
و محکم در آغوشت بگیرد
گفته بودی فراموشت کنم؟
نبض ها که فراموش...
به هنگام نبودت، اوج سرماست؛
تمام لحظه های جان، جگرساست؛
ولی وقتی کنارم هستی ای دوست!
دمای نبضِ احساسم چه بالاست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
نبضِ باران را گرفتم
تا؛ بماند رازقی.
شیما رحمانی
دستانم قلم بشوند،
اگر،
غیر از:
حسّ حق گویی،
چیزی دیگر بتپد،
در نبضِ قلمم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.