دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
بی تاب ترینم؛بگشای ساحل امن آغوشت را،قراری باشبر موج های طوفانی دلم... ....
بخند جانماز آن خنده هایی که همیشهشهر دلم راطوفانی می کند...
رودخانه است راهش دهید...راهی به دریایش دهید...مستانه و طوفانی است...راهی به دنیایش دهید....
خنده ی خشکی به لب دارم ولی بارانی امظاهری آرام دارد باطن طوفانی ام...