پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من و عشق با هم قمار کردیممن تمامم را به پای چشم هایش باختم ......
اسمان به زیبایی ماهش مینازدو من به تو...
نیمی از جهان را در چشم هایت و تمام اش را کنج سینه ات یافتم ......
من عاشق فصلی امبنام چشم هایش ......
با خیال تو به سر بردن،اگر هست گناهبا خبر باش که من،غرق گناهم همه عمر …...
جان و جهانم مگر میشود تو را دوست نداشت ؟وقتی تو شبیه مادرم بوی بهشت میدهی !...
تو را به جای تمام ارزو هایم دوست میدارم !...
من سپیدمولی تو،انتهای غزل های عاشقانه ای!...