می بارد برف بر بام خیالم قندیل می بندد انتظار از سوز آه
از چکه چکه ی اشکِ فراق قندیل بسته است غار سردِ دلتنگی ام
اشک هایم که سرازیر می شوند دیر نمی پاید که قندیل میبندند عجب سرد است هوای نبودنت …