شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یلداى آدم ها همیشه اول دى نیست هرکس شبى بى یار بنشیند شبش یلداست...
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیممن که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی...
عاشق شدن را داشتم از یاد می بردم این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان...
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد...
من لال شوم از تو به غیر از تو بخواهم......
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها رامنِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را...