پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گفتم که عاشقت شده ام و دورتر شدی ای کاش لال بودم و حرفی نمی زدم تو بایقین به رفتن خود فکر می کنی من نیز بین ماندن و ماندن مرددم...
از دردهاىِ کوچک است که آدم ها مى نالندضربه اگر سهمگین باشددرد اگر بزرگ باشدآدم خودش لال می شود......
وقتی که چشم لال و زبان، کور و کر شودزخم آن زمان زبان به سخن باز میکند......
من لال شوم از تو به غیر از تو بخواهم......
حسود نیستمولی لال شودهرکه غیر منتو را عشق بنامد....
خدایا...حساب آه کشیدن هایم را داری؟من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!...
و تو آن جایی که خودت را درونِ قلبم جا دادیمن برایِ دگرانکور شدم کَر شدم لال شدم ...
آجیل سفره عید ازآجیل سفره عیدچند پسته لال مانده استآنها که لب گشودند؛خورده شدندآنها که لال مانده اند ؛می شکننددندانساز راست می گفت:پسته لال ؛ سکوت دندان شکن است !...
حسود نیستمولی لال شودهرکه غیر من را عشق بنامد...