شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
درخت ِ نارنج پیراهنش رابا بهار گُل دوزی کرده است بازکن پنجره را نسیم اوازِ ان را منتشرمی کند...
دل به نارنج لبت بستم و چال گونه هاتیوسفم دیگر چرا من را به چاه انداختی؟...
نگرانمپاییز داردبه نارنج ها می رسداگر نیاییتمام باغدق می کند......