سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ما خستہ ایم...اما چاره اے جز ساختن و تحمل داریم؟ما پل هاے پشت سرمان خراب شده است...اما چاره اے جز نادیده گرفتنشان و ساختن پل هاے جدید داریم؟ما کم آورده ایم...اما چاره اے جز سکوت داریم؟آیا دنیا بخاطر تمام این سختی ها قرار است متوقف بشود؟آیا می شود ایستاد و زندگۍ نکرد؟آیا می شود زمان را به عقب برگرداند؟ما نمی توانیم زمان را به عقب برگردانیم و همه چیز را درست کنیم...اما آیا نمی توانیم از همینجا به بعد درست زندگۍ کنیم؟آیا خدا فر...
دی ماهی یعنیساده و دوست داشتنیبا افاده و عشق مدخاص و تو دل بروضعیف و رنجوراحساساتی و حساسبا آرزوهای قشنگ و کوچک...
شادیِ کوچکی می خواهم...آنقدر کوچککه کسی نخواهدآن را از من بگیرد ......
ای اتفاق کوچک سادهپاییز دارد دارد تمام می شودنمی افتی!...
چه حقیر و کوچک است آن که به خود مغرور است چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج شاه و سرباز همه در یک جعبه قرار می گیرند!...
اگر در تقدیرت باشد دنیا هم برای رسیدن به او کوچک است ولی اگر در سرنوشتت نباشد حتی در کوچه ی بن بست هم به همدیگر نمی رسید......